-
۲۱
+متن شبهه یا سوال:
چرا شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد است؟ آیا این تحقیر زن نیست؟؟
+پاسخ کوتاه :
1. زن و مرد مثل هم و با خصوصیات جسمی و رفتاری مساوی آفریده نشده اند که انتظار داشته باشیم احکام صادر شده برای هر یک از آن ها مساوی باشد. همانطور که در بسیاری از تکالیف و جزائیات (مجازات) اسلام، مرد و زن با هم تفاوت هایی دارند.
2. شهادت دادن و وجوب شهادت یک تکلیف و وظیفه شرعی است نه یک امتیاز؛ قرار گرفتن در محیط محکمه (دادگاه)، مواجهه با آثار خواسته (شهادت دروغ که مجازات دارد، دغدغه فکری و ذهنی و…) و ناخواسته(تهدید، آزار و اذیت و…) با توجه به لطافت زن و احساسات پاک او میتوان آن را یک لطف تلقی کرد که تا حدودی از این تکلیف الهی دور میماند.
3. خداوند خود دلیل اینکه چرا شهادت دو زن مساوی یک مرد است بیان نموده: «دو نفر از مردان خود را به گواهی بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از میان کسانی گواه کنید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، تا اگر یکی از آن دو فراموش (یا اشتباه) کند، دیگری به یادش آورد.» (بقره، آیه ۲۸۲)
[زیرا امکان دارد یکی از زن ها طبیعتا تحت تاثیر شرایط دادگاه قرار گرفته یا دلش برای متهم بسوزد یا شرایط متهم باعث شود آنچه را دیده است فراموش نماید یا اشتباه کند.]
4. لازم بذکر است در بسیاری از مواردِ مخصوص زنان شهادت زنان به تنهایی پذیرفته میشود از جمله: بکارت، ولادت و… .
5. در بسیاری از ادیان و در عصر جاهلیت به هیچ عنوان شهادت زن در دادگاه به عنوان یک شاهد پذیرفته نمیشد و هم اکنون هم پذیرفته نمیشود؛
– یهودیت: زنان در جامعهی یهودی قدیم اجازهی شهادت نداشتهاند و ربیها میگفتند؛ زنان به خاطر چند لعنتی که بر آنها تحمیل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائیل کنونی نیز حق شهادت دادن در دادگاه ربیون را ندارند.
– مسیحیت: اگر یک مرد، زنش را متهم به بیعفتی نماید، شهادت آن زن، به هیچوجه مورد ملاحظه قرار نخواهد گرفت.
+پاسخ مفصل :
برخی اینکه شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد میشود را نقصان و ضعف زن و برتری مرد در اسلام دانسته اند و بر این اساس این حکم را به منزلهی ظلم به جایگاه زن میدانند که در پاسخ چند موضوع قابل تامل است؛
۱. زن و مرد مثل هم و با خصوصیات جسمی و رفتاری مساوی هم آفریده نشده اند که انتظار داشته باشیم احکام صادر شده برای هر یک از آن ها مساوی هم باشد بلکه این دو مکمل هم بوده و هر یک در جای خود یک خانواده و جامعه را میسازند.
در بسیاری از تکالیف و جزائیات (مجازات ها) اسلام، مرد و زن با هم تفاوت هایی دارند. دلیل این تفاوت ها، متفاوت بودن مکانیسم خلقی زن و مرد است. زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یک جور نیست. در اینجا قطعا تساوی، بی عدالتی است زیرا هر یک بر اساس روحیات مناسب کاری است.
۲. زن لطافت دارد و سرشار از احساسات پاک است. که این لازمهی داشتن خانواده ای عاری از کمبود محبت و جامعه ای امن میباشد. احساسات پاک و لطیف زنان وقتی در معرض فضای پر از تشنج و استرس دادگاه قرار میگیرد یا آه و ناله و اشک های متهم را میبیند طبیعتا میتواند تحت تاثیر قرار گرفته و آنچه دیده است و میخواسته شهادت دهد را فراموش کند یا اشتباه کند.
در مورد گواهی زنان در قرآن مجید چنین آمده است:
«اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری…؛ دو نفر از مردان خود را به گواهی بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از میان کسانی گواه کنید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، (این دو زن به همراه یکدیگر باید به جای مرد دیگر برای شاهد قرار گرفتن دعوت شوند) تا اگر یکی از آن دو فراموش (یا اشتباه) کند، دیگری به یادش آورد.» (بقره، آیه ۲۸۲)
همانطور که مشاهده میشود خداوند متعال خود دلیل اینکه چرا شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد میشود را بیان نموده است و میگوید دو زن باشند تا اگر یکی فراموش کرد دیگری به او یاد آوری کند زیرا امکان دارد یکی از زن ها طبیعتا تحت تاثیر شرایط دادگاه قرار گرفته یا دلش برای متهم بسوزد یا شرایط متهم باعث شود آنچه را دیده است فراموش نماید یا اشتباه کند.
۳. شهادت دادن و وجوب شهادت یک تکلیف و وظیفه شرعی است نه یک امتیاز که بگوییم چون این امتیاز به مرد به این کیفیت داده شده است پس او بالاتر و برتر است.
در دادگاه چیزی که مهم است روشن شدن حقیقت است پس در این تکلیف و ادای تکلیف برتری و سود و بهره ای نیست که عدم تساوی زن و مرد به معنی برتری مرد بر زن باشد.
۴. گاهی شهادت دادن موجب میشود متهم قصد آزار و اذیت شاهد را در آینده داشته باشد که با شرط کردن شهادت دو زن به جای یک مرد در مواردی که تنها یک زن شاهد است تکلیفی بر وی بار نیست و عملا اسلام او را از خطر احتمالی دور کرده است و در یک امری که شاید در ظاهر برای وی نفعی ندارد او را در معرض خطر قرار نداده است و این لطف به زن است.
۵. در بسیاری از موارد مخصوص زنان شهادت زنان به تنهایی پذیرفته میشود از جمله: بکارت، ولادت و…
از امام صادق علیه السلام نقل شده که: مردی فوت کرد و زن حامله ای از خود به جای گذاشت، زن وضع حمل کرد، و بچه ای به دنیا آورد که بچه بلافاصله پس از تولد فوت کرده است و زن قابله شهادت میدهد که بچه زنده بدنیا آمده و مرده است. امام فرمود: میتوان شهادت زن قابله را نسبت به یک چهارم میراث کودک پذیرفت. (وسائل الشیعه، ص 259، روایت 6 از باب 24.)
از امام صادق علیه السلام سؤال شد در مورد زنی که شهادت داده: مردی بچه ای را در چاه افکنده و بچه مرده است، امام فرمود: با شهادت زن یک چهارم دیه کودک بر عهده مرد ثابت میشود. (وسائل الشیعه، ص 265، روایت 33 از باب 24.)
۶. اگر مثلا در یک ماجرای اقتصادی زن شاهد و گواهی نداشته باشد و فقط خودش اصل ماجرا را میداند، در این موارد قاضی میتواند به عنوان یک اماره (نشانه برای پیگیری ماجرا) به سخنان زن اعتنا کند و این گونه نیست که سخن و مدعای وی به صرف زن بودن رد شود یا نادیده گرفته شود. این موضوع در مورد مردان هم رخ میدهد: مردی که در تنهایی پولی را به کسی امانت داده و شاهدی ندارد هم در این باره برای اثبات مدعای خود دچار دردسر میشود. این گونه محضورات و ضوابط شرعی در واقع برای این است که افراد اعم از زن و مرد، در معاملات اقتصادی خود دقت بیشتری داشته و با حضور شاهد و کاتب و غیره معامله انجام دهند.
۷. در بسیاری از ادیان و در عصر جاهلیت به هیچ عنوان شهادت زن در دادگاه به عنوان یک شاهد پذیرفته نمیشد و هم اکنون هم پذیرفته نمیشود.
یهودیت
زنان در جامعهی یهودی قدیم اجازهی شهادت نداشتهاند و ربیها میگفتند؛ زنان به خاطر چند لعنتی که بر آنها تحمیل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائیل کنونی نیز حق شهادت دادن در دادگاه ربیون را ندارند. (زنان اسرائیلی، حقیقت در پشت پندار، لسلی هازلتون.)
مسیحیت
اگر یک مرد، زنش را متهم به بیعفتی نماید، شهادت آن زن، به هیچوجه مورد ملاحظه قرار نخواهد گرفت. زن متهم شده، باید مورد محاکمهی سختی قرار گیرد تا مشخص شود او مُجرم است یا بیگناه.
(انجیل کاتولیک، فصل ۲۶، آیات ۱۰و۱۱.)
زرتشتیت و ایران باستان
کریشیان بارتُلُمه (Bartholomae) خاورشناس آلمانی در کتاب «زن در حقوق ساسانی» ترجمهی دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی مینویسد: «در امپراتوری ساسانی بنابر قوانین متداول، از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت، یعنی زن، شخص فرض نمیشد، بلکه شیء پنداشته میگردید… وی از هر لحاظ تحت سرپرستی و قیومت رئیس خانواده که «کَتَک ختای» (کدخدا) نامیده میشد، قرار داشت. این رئیس خانواده ممکن بود، پدر یا شوهر و یا در صورت مرگ آنها، جانشین آنها باشد. اختیارات این قیّم یا رئیس خانوار، کمتر محدودیتی داشت.» (طبا طبایی، مصطفی حسین، زن در آیین زرتشتش و بهائی، ص 1و2).
8. نکته ای که نباید از نظر دور داشت این است که شاهد پس از ادای شهادت با آثار و تبعات خواسته و ناخواسته ای مواجه میشود. زیرا شهادت شاهد اگر دروغ باشد، مسؤولیت کیفری و مدنی دارد و نیز اگر اشتباه باشد و شاهد رجوع کند، مسوولیت مدنی و در مواردی کیفری دارد – در بعضی جرائم مثل زنا اگر شخص اشتباهاً شهادت دهد و بعد رجوع کند یا شهادت دهد، ولی تعداد شاهدها به حدّ لازم نرسد، به نظر بعضی فقها حدّ قذف و تهمت بر شاهد جاری میشود، یعنی به او 80 ضربه شلّاق به عنوان جریمه زده میشود – و اگر شهادت صحیح و مطابق با واقع اداء شود، برای زنان نوعاً خطرآفرین است، خصوصاً با توجه به این که زنان به دلیل ضعف قوای جسمانی و غلبه قوهی عاطفی ممکن است وادار به شهادت دروغ شوند یا فریب خورند. با این توضیحات، آیا عدم پذیرش شهادت زنان خصوصاً در دعاوی کیفری به نفع و مصلحت آنان نیست؟ آیا شهادت دادن امتیاز بزرگی است که مردان ظالم یا دین، بانوان را از آن محروم کرده اند؟!
منیع : مرکز پاسخگویی به شبهات