-
۲۰۲
+متن شبهه یا سوال:
توهین امام ششم شیعیان به کوردهای غیور
امام صادق: «… با کُردها همنشین مشو؛ زیرا ایشان گروهی از جن هستند…»!!!
ابی ربیع شامی از امام صادق(ع) پرسید: گروهی از کُردها در منطقه ما زندگی میکنند. همیشه برای خرید و فروش میآیند و ما با آنها همنشین شده و با هم خرید و فروش داریم. [تکلیف چیست؟]
آن حضرت فرمود:
«ای اباربیع! با کُردها همنشین مشو؛ زیرا ایشان گروهی از جن هستند که خداوند از روی آنها پرده برداری کرده پس با آنها همنشین نشو».۱
آیا شنیدن و خواندن چنین گفتارهای ابلهانه ای نباید به ما که چشم و گوش بسته غرق در خرافات دین اسلام هستیم تلنگری بزند و ما را از خواب غفلت بیدار کند!؟
۱- منابع:
– کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۵، ص ۱۵۸، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم،
– شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج ۷، ص ۱۱، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم،
– شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، جدوم
ص ۱۶۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم
———————————————-
آیا کُردها از جنیان هستند؟ معامله با آنها چگونه است؟
+پاسخ کوتاه :
۱. این روایت از جهت سندی ضعیف و مرسل است.
۲. محتوای آن نیز اشکالات جدی دارد؛ اسلام، مردمان را نه براساس رنگ و نژاد و… ، بلکه براساس تقوا و ایمان میسنجد: «اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بیتردید، خداوند داناى آگاه است»[حجرات ۱۳]
+پاسخ مفصل :
در روایتی در اینباره آمده است:
ابی ربیع شامی از امام صادق(ع) پرسید: گروهی از کُردها در منطقه ما زندگی میکنند. همیشه برای خرید و فروش میآیند و ما با آنها همنشین شده و با هم خرید و فروش داریم. [تکلیف چیست؟]
آنحضرت فرمود: «ای اباربیع! با کُردها همنشین مشو؛ زیرا ایشان گروهی از جن هستند که خداوند از روی آنها پرده برداری کرده پس با آنها همنشین نشو».[1]
حال با ذکر نکاتی به این مسئله میپردازیم:
1. با اینکه برخی، خواستهاند توجیهاتی ارائه کنند که چگونه کردها از نسل جن هستند[2] و برخی نیز این موضوع را محتمل دانستهاند،[3] اما به نظر میرسد چنین چیزی چندان متصوّر نیست و با اینکه عمل زناشویی میان جن و انسان محتمل است، اما شکلگیری نسلی از آنها متصور نیست، با آنکه امروزه میبینیم که این گروه با دیگر اقوام ازدواج کرده و مشکلی پیش نمیآید. بر این اساس، این ادعا که طایفهای از انسانها را از جن بدانیم یا بالعکس، باطل است.
2. یک نژاد از انسانها، در طول سالیان دراز، به قدری در هم آمیخته با اقوام دیگر میگردد که واقعاً نمیتوان همه آنها را یک پیمانه دانست و بر همه آنها یک حکم جاری کرد.
3. اما پیرامون روایت مورد بحث باید گفت؛ این روایت از جهت سندی ضعیف و مرسل است[4] و در مواردی با این بازتاب اجتماعی، قابلیت استناد ندارند. علاوه براین، سند این روایت به «أَبی الرَّبیع الشَّامی» میرسد؛ این شخص با اینکه منابع رجالی از او یاد کردهاند،[5] ولی هیچیک توثیقی برای او ذکر نکردهاند و اینها سبب میشود ما چنین شخصی را حجت ندانیم[6] و طبیعتاً روایات منقول او را نیز معتبر ندانیم.
4. بر فرض که سند این روایت را بپذیریم؛ محتوای آن نیز اشکالات جدی دارد؛ اسلام، مردمان را نه براساس رنگ و نژاد و …، بلکه براساس تقوا و ایمان میسنجد: «اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بیتردید، خداوند داناى آگاه است».[7] بنابر این، معنای ظاهری این روایت صحیح نبوده و باید حملهایی برای آن در نظر گرفت. علاوه بر آنکه جن بودن به تنهایی نیز نمیتواند دلیلی برای قطع ارتباط باشد، زیرا همانگونه که در سوره جن اعلام شده، جنیان با تقوا و پرهیزگار فراوانی وجود دارند، پس حتی اگر بپذیریم که اکراد باقیمانده جنیان هستند، دلیلی برای قطع ارتباط با آنها وجود نداشته و این خود، دلیل دیگری بر ضعف محتوای این روایات است.
5. رایجترین حملی که برای این روایات وجود دارد، چنین است؛ کُردها قومی بودهاند که بیشتر در کوهستانها میزیستند و حتی گروهی از آنان در قرون اولیه اسلامی به غارت میپرداختند[8] و در معاملات نیز بسیار اهل حیله بودهاند.
شاید این روایات که آنان را از جنّ داشته؛ اشاره به این دارد که آنان – در آن زمان – دارای رفتار ناپسندی بوده و از جهت حیلهگرى مانند جنّ هستند یا گوئى از جنّ هستند که پرده از ایشان برداشته شده است.[9]
این رویکرد در روایات دیگر نیز وجود دارد، برای نمونه؛ در برخی روایات از امام صادق(ع) آمده که با طایفه خزر (طایفهای که در نواحی دریای خزر زندگی میکردند)[10] ازدواج نکنید؛ و … . [11] این روایت، بر فرض قبول از این سرچشمه میگیرد که در آن زمان این قوم به دزدی و غارت معروف بودهاند و انصراف به گروهی از آنان دارد که این ویژگی را دارند؛
لذا حتی در آن زمان نیز «عمومیت نداشته» و شامل دورانهای دیگر نسبت به همه مردم این نواحی نمیشود.
6. بنابراین چنین روایاتی با توجه به شرایط و وضعیت زمان صدور، از پیامبر و امامان صادر شده اند و ناظر به همان زمان و تا بع زمان و بودن آن شرایط و وضعیت هستند و حکم کلی ندارند. مثلا در برهه ای از زمان غالب مردم یک شهر به یک خصلت منفی یا مثبت متصف بوده و بدان مشهور می شوند مانند مردم کوفه که به عهد شکنی معروف بودند ، و با توجه به این اتصاف و شهرت، از آنها مذمت یا تمجید می شود. این تمجید ها و مذمت ها ناظر به آن زمان و آن شرایط و آن اتصاف است و به ذات آن مردم مربوط نمی شود و توصیف دائمی و همیشگی آنان نیست.
«مرحوم صدر می فرماید : اولا ثابت نشده که کردها طائفه ای از جن باشند ثانیا حرمت یا کراهت معامله و ازدواج با ایشان ثابت نشده بلکه این گروه از مردم مانند سایر انسان ها هستند … . (ماوراءالفقه، ج۶، ص/۲۲۹)
توجه کنید که کرد و ترک و فارس و عرب و عجم بودن در اختیار انسان نیست و کرامت انسان مربوط به نژاد و نسب و از این قبیل امور نیست، چنان که خداوند فرموده: إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات/ 13) یعنى: «ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و آنگاه نژادهاى مختلفتان نمودیم تا یکدیگر را بشناسید ولى بدانید که افتخار و کرامت، تنها به تقوى است.» و در آیه دیگر فرمود: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ (روم/ 30) یعنى: «همه مردم بر یک فطرت آفریده شدهاند. ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ (ملک/ 3) این آیات مانع است از اینکه ما به اطلاق خبر تمسّک کنیم. و با هر کس از نژاد کرد باشد معاشرت را ترک کنیم و آنها را جدا از خود بدانیم و به اسلام و شریعت و جمعه و جماعات دعوت نکنیم و اگر در عقاید و عمل صحیح بودند به نمازشان حاضر نشویم آیا در این صورت بسوى نژادپرستى که اسلام آن را برانداخته نرفتهایم؟ بنابراین «اکراد» در لفظ حدیث، جماعت مخصوص شناخته شدهاى بودهاند که امام علیه السّلام به آنها اشاره داشته است نه نژاد کرد، واگر ما این خبر واحد را توجیه کنیم به مراتب به حقّ نزدیکتریم تا اینکه آیات شریفه قرآن را با این گونه اخبار آحاد و مرسل تخصیص دهیم.»
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 7، ص 11، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ با اندکی تفاوت در این منبع نیز آمده است: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 164، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. ر.ک: واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج 5، ص 223، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[3]. مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 6، ص 440، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[4]. سند روایت چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى وَ غَیرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکَمِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِی».
[5]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 455، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش؛ شیخ طوسی، الفهرست، محقق، مصحح، آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 525، نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بیتا.
[6]. صدر، سید محمد، ما وراء الفقه، محقق، مصحح، جعفر هادى دجیل، ج 6، ص 226، بیروت، دار الأضواء للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1420ق.
[7]. حجرات، 13.
[8]. أبو نعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله بن أحمد، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 8، ص 228، السعادة، دار الکتاب العربی، بیروت، 1409ق؛ خَلَّال بغدادی، أحمد بن محمد، السنة، محقق، زهرانی، عطیة، ج 1، ص 160،ریاض، دار الرایة، چاپ اول، 1410ق.
[9]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 19، ص 145، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[10]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 2، ص 367، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[11]. الکافی، ج 5، ص 352؛ شیخ حرّ عاملی، هدایة الامة إلی أحکام الأئمة(منتخب المسائل)، ج 7، ص 108، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، 1412ق.
منیع : مرکز پاسخگویی به شبهات