-
۶۸
+متن شبهه یا سوال:
فایده دین چیست؟ لطفا توضیح بدید؟
+پاسخ کوتاه :
1. تعریف دین؛ دین راه و روش جامع و کامل زندگی است.
میل به داشتن نقشه راه و هدف که همان دین است در فطرت هر انسانی وجود دارد. گاهی ممکن است انسان بخاطر نا امیدی، لجبازی یا … آن را تکذیب نماید اما در نهایت آنجا که از اهداف مادی و از روش های بی نتیجه ای که آرامشی را برای او به وجود نمیآورد خسته میشود مجدد به ضرورت داشتن دین که در وجدان و فطرت اوست پی میبرد.
2. تبیین معنای زندگی و هدفمندی زندگی؛
از مهم ترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود میپرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟
دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و… به زندگی معنا و جهت میدهد.
3. اهمیت روانشناختی دینداری؛
«کارل یوستاویونگ»در اهمیت این مسئله مینویسد: «در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بوده ام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری میکرده اند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه میدارند، از دست داده اند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.»
– پاره ای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از:
احساس خوش بینی و رضایت، مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی، ایجاد امیدواری، مسئولیت پذیری، نشاط و حرکت
4. کشف هستی
فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. در این صورت است که زندگی برای او متبوع میشود و روح امیدواری در او پدید میآید.
5. آرامش روان و کاهش افسردگی
– «ویلر» بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره میشود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایت های اجتماعی متصل میشود.
– «میدور» نیز اظهار میدارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل میکند و منجر به کاهش شیوع افسردگی میشود.
(لازم بذکر است یکی از دلایل مطرح در خودکشی ها فشار عصبی است.)
6. بعد اجتماعی دینداری
هرگاه سخن از دین و دین داری مطرح میشود بُعد فردی آن در ذهن تبادر بیشتری دارد حال آن که دین در بعد اجتماعی نیز دستورات دقیقی ارائه میدهد. در بعد اجتماعی نیز میتوان مهم ترین کارکرد دین را غیر از بسترسازی برای رشد و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی اش، برچیده شدن اختلافات اجتماعی دانست. با محوریت یافتن توحید – که همان مفاد دین فطری است – در حوزه اخلاق، اعتقادات و قوانین، میتوان اختلافات برآمده از خودپرستی و شرک را از میان برداشت و زمینه را برای وفاق اجتماعی، در جهتی واحد، برای تشکیل امتی واحد فراهم آورد.
7. تشریع قانون
اندیشمندان باور دارند که انسان ها مدنی بوده و نیاز به زندگی دسته جمعی دارند تا نیازهای خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگی دسته جمعی، وجود قانون و اجرای آن است. زیرا بدون قانون نمیتوان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایی قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند برای همین مطلب است که در طول ازمان قوانین دستخوش تغییر میشود یا بعد از تصویب نسخ و… میشوند، چرا که بشر قوانین را با عقل خود ایجاد میکند حال آنکه عقل بشر کامل نبوده و به تنهایی قادر به تشخیص همه مصالح و مفاسد نمیباشد.
8. ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلی ما بر آنچه که نمیدانیم، قطره ای در مقابل یک اقیانوس عظیم است؛ و این حقیقتی است که همه دانشمندان اعم از مادی و غیر مادی به آن معترفند… . بر همین اساس است که بشر نیازمند فرستادگانی (پیامبران) از سوی عقل کل (خداوند) هستند.
+پاسخ مفصل :
در ابتدا و قبل از ورود به بحث لازم است تعریفی از دین بیان شود؛
– تعریف دین؛
دین راه و روش جامع و کامل زندگی است. هر شخصی باید نقشه راهی برای زندگی خود داشته باشد و اهدافی ترسیم کند نقشه راه و سیر اهداف و روش های زندگی و اخلاقیات او منشور کاملی است که به آن دین میگویند. و این میل به داشتن نقشه راه و هدف که همان دین است در فطرت هر انسانی وجود دارد. گاهی ممکن است بخاطر نا امیدی، خستگی، لجبازی یا … آن را تکذیب نماید اما در نهایت آنجا که از اهداف مادی و از روش های بی نتیجه ای که آرامشی را برای او به وجود نمیآورد خسته میشود مجدد به ضرورت داشتن دین که در وجدان و فطرت اوست پی میبرد.
– کارکرد های دینداری
دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است:
1. حوزه معرفت و دانایی؛
2. حوزه اجتماعی و مناسبات انسانی؛
3. حوزه روانشناسی.
– تبیین معنای زندگی و هدفمندی زندگی
از مهم ترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود میپرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسش ها زندگی ساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهت گیری رو به خیر و کمال و تعالی آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست میدهد. به عبارت دیگر دین به زندگی معنا و جهت میدهد.
– اهمیت روانشناختی دینداری
«کارل یوستاویونگ»در اهمیت این مسئله مینویسد: «در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بوده ام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری میکرده اند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه میدارند، از دست داده اند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.» (پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشم اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 163)
برخی از جامعه شناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بی معنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است. (ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص 179)
– پاره ای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از:
1. احساس خوش بینی و رضایت
2. مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی
3. ایجاد امیدواری
4. مسئولیت پذیری
5. نشاط و حرکت
آموزه های دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوش بینانه میسازد. خوش بینی دارای گونه های مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوش بینی حقیقت و سازنده است.
– کشف هستی
از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر میشود. ثانیاً زمینه های ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم میبیند و روح «امیدواری» در او پدید میآید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقب ماندگی او شود آن را جز از ناحیه کم کاری و بی تجربگی و مسئولیت گریزی خود و امثال خود نمیداند. او همچنین پاره ای از رنج ها و دشواری ها را زمینه ترقی و تکامل خود میداند. این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت میآورد و با «خوش بینی» و «امیدواری» به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامی دارد و از دشواری ها استقبال میکند.
در مقابل، فرد بی ایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد میداند و از قبول آنها هم چاره ای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقده ها و کینه هاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمی افتد، از جهان لذت نمیبرد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند.
با توجه به آنچه گذشت میتوان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد:
خوش بینی، مطبوع سازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی.
– آرامش روان
یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفت های خیره کننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس میشود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روان شناسان قابل توجه است:
تحقیقات انجام شده نشان می دهد انگاره های دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج می برند. (اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245.)
بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است.
– کاهش افسردگی
«ویلر» بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره میشود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایت های اجتماعی متصل میشود.
«میدور» نیز اظهار میدارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل میکند و منجر به کاهش شیوع افسردگی میشود.
(دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20./دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماری های افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-47.)
مسأله خودکشی یکی از بحران های جدی در تمدن کنونی بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 17/9/47، صفحه «عبور از پنج قاره» مینویسد: «سازمان بهداشت جهانی اخیراً آمار جالبی درباره خودکشی در کشورهای مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتی جهان خودکشی در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل میدهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربی، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس.
کارشناسان سازمان جهانی بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده اند همچنین اعلام کرده اند که خودکشی در کشورهای در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتی جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشی میزنند.
آماری که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان میدهد که به طور کلی طبقات تحصیل کرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشی میکنند. مثلاً در انگلستان عده زیادی از پزشکان در سال های اخیر خودکشی کرده اند. تنها در آلمان غربی همه ساله دوازده هزار نفر خودکشی میکنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوی در صدد خودکشی بر میآیند. مهم ترین علت خودکشی آلمانی ها بیماری عصبی است. در حال حاضر در آلمان غربی بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبی رنج میبرند و ممکن است هر آن دست به خودکشی بزنند. (شهید مطهری، یادداشت ها، ج 3، ص 389)
– راه روشن درمان بحران اضطراب و خلا های زندگی
آیا ساده لوحانه نخواهد بود که پایگاه ثابت و اطمینان بخش دین را به آسانی از دست داده، خود را در دام فرهنگی قرار دهیم که بحران اضطراب در درون آن نهفته و با رسوخ فرهنگی نسبیت در زندگی، هیچ نوع ثبات و آرامش و هیچ افقی روشن در ورای آن به چشم نمیآید؟ آیا شایسته نیست کاستی ها و خلأهای زندگی خود را نه در اصل دین، بلکه در معرفت کامل به دین، ایمان به دین و التزام رفتاری به آن جست وجو نماییم؟
این که انسان در زندگی فردی خود، گستره وجودی خود را در سایه تعلیمات دینی به خوبی میشناسد و میداند که در وجود محدود او، عالمی نهفته است و در عین حال میداند که او همه کاره نیست و محدودیت هایی نیز در زندگانی فراروی او قرار دارد و این که انسان یک وجود برین و شعورمند را در نظام هستی، به عنوان تدبیرکننده همه حوادث و وقایع باور دارد و میداند که می تواند با یاد او و استعانت از او، از امدادهای غیبی و پنهانش مدد گیرد و این که انسان در عین قبول محدودیت وجودی خود، خود را بر سرنوشت و آینده خویش مسلط میداند و هرگز اجتماع و مسائل ژنتیکی و غیره را به عنوان عوامل تعیین کننده شخصیت خود نمیشناسد و خود را تا این اندازه قادر میداند که می تواند با تکیه بر امداد الهی از همه محدودیت های پیرامون خود رهیده و راه سعادت و نیک بختی را پیشه کند، همه و همه و هزاران راز زندگیِ حقیقی و رهایی از زندگی های پوشالین و تکراری، از تعلیماتی است که انسان در سایه نزول پیامبران و بزرگان دین آموخته است.
– بعد اجتماعی دینداری
هرگاه سخن از دین و دین داری مطرح میشود بُعد فردی آن در ذهن تبادر بیشتری دارد حال آن که دین در بعد اجتماعی نیز دستورات دقیقی ارائه میدهد. در بعد اجتماعی نیز میتوان مهم ترین کارکرد دین را غیر از بسترسازی برای رشد و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی اش، برچیده شدن اختلافات اجتماعی دانست. با محوریت یافتن توحید – که همان مفاد دین فطری است – در حوزه اخلاق، اعتقادات و قوانین، میتوان اختلافات برآمده از خودپرستی و شرک را از میان برداشت و زمینه را برای وفاق اجتماعی، در جهتی واحد، برای تشکیل امتی واحد فراهم آورد. (بابک احمدی، معمای مدرنیته، ص 39 تا 41.)
تشریع قانون
اندیشمندان باور دارند که انسان ها مدنی بوده و نیاز به زندگی دسته جمعی دارند تا نیازهای خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگی دسته جمعی، وجود قانون و اجرای آن است. زیرا بدون قانون نمیتوان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایی قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند برای همین مطلب است که در طول ازمان قوانین دستخوش تغییر میشود یا بعد از تصویب نسخ و… میشوند، چرا که بشر قوانین را با عقل خود ایجاد میکند حال آنکه عقل بشر کامل نبوده و به تنهایی قادر به تشخیص همه مصالح و مفاسد نمیباشد.
«ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلی ما بر آنچه که نمیدانیم، قطره ای در مقابل یک اقیانوس عظیم است؛ و این حقیقتی است که همه دانشمندان اعم از مادی و غیر مادی به آن معترفند… .» (پیام قرآن، ج 7، ص 51.)
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر، این امر را ضروری مینماید که خداوند، هم باید قانون جعل کند و هم برای اجرای قانون پیامبران را ارسال نماید تا آن ها با اجرای قانون، ارتباط انسان ها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند.
در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبی است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی تشکیل شده و هدف آن راهنمایی انسان برای سعادتمندی است.» (انتظار بشر از دین ، ص 24.)
امام صادق علیه السلام در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرموده است: «…هنگامی که ثابت کردیم خالق و آفریدگاری داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمیشود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت میشود که او سفیرانی میان بندگانش دارد که دستورهای او را به آن ها میرسانند و آن ها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقای آن ها و ترک آن مایه فنای آنان میشود رهنمون میشوند.» (کافی، ج 1، ص 168.)
به دلیل پرهیز از اطاله گویی و خارج شدن بحث از حوصله مخاطب به همین مقدار از آثار فردی و اجتماعی دین بسنده میکنیم.
منیع : مرکز پاسخگویی به شبهات
ر