آیا جمله «اسلام شهید انقلاب است» از علامه طباطبایی است؟!

  • ۳۰
آیا جمله «اسلام شهید انقلاب است» از علامه طباطبایی است؟!

+متن شبهه یا سوال:

از علامه طباطبائی پرسیدند
چرا از انقلاب اسلامی دفاع نمی‌کنید!؟
ایشان گفت:
این انقلاب یک شهید داشت آنهم اسلام بود!


+پاسخ کوتاه :

1. این ادعا توسط نزدیکان و اقوام علامه طباطبایی رد شده است، علاوه بر آن این بیان با مبانی فکری و عملی ایشان سازگار نمی‌باشد.

2. علامه طباطبایی را باید فیلسوف اجتماعی پشتیبان انقلاب اسلامی دانست که بخش مهمّی از مبانی انقلاب اسلامی در آثار ایشان و یا متأثّر از ایشان و در آثار شاگردان ایشان (مانند شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی) تبیین گردیده است.

3. در بعد نظریه سیاسی، علامه طباطبایی معتقد به اصل سیاست الهی و حکومت اسلامی و معتقد نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت و لزوم جهاد و مبارزه و فراهم کردن مقدّمات تشکیل حکومت اسلامی است. مبنایی که در اصل آن با امام خمینی(ره) و قاطبه فقهای شیعه اختلافی ندارد.

– آیت الله احمدی میانجی، از شاگردان علامه طباطبایی، در خاطرات خویش چنین می‌گویند: «فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امام خمینی تردید داشت یک بار که علامه به زیارت بارگاه قدس رضوی آمد درباره امام از وی سئوالاتی نمود علامه در جواب آن مرد مردد گفت: امام بر ملکوت مسلط است.» [خاطرات فقیه اخلاقی احمدی میانجی ص ۲۰۴؛]

4. علامه مبارزه علیه رژیم شاه را مصداق امر به معروف و جهاد می‌دانستند. موضع گیری که مرحوم علامه در قبال شهادت نوه خودشان داشتند و از زبان دختر ایشان نقل شده است، با این شایعات مطرح شده تعارض دارد.

5. نقل شده است که مرحوم علامه در اواخر عمرشان می‌فرمودند: «راهی را که ما عمری با سختی ها و ریاضت ها رفتیم این جوان ها و شهیدان انقلاب اسلامی در یک شب سپری کردند.»

– ایشان پس از فاجعه هفتم تیر ماجرایی دارند که به این صورت نقل شده است: پس از فاجعه هفتم تیر اطرافیان علامه – به علت کسالت و بیماری ایشان – تصمیم داشتند خبر شهادت شهید مظلوم بهشتی (از شاگردان علامه طباطبائی) را به ایشان نرسانند. در همان احوال یکی از اطرافیان علامه به اتاق ایشان می‌رود و علامه به وی می‌فرماید: «چه به من بگویید و چه نگویید من آقا بهشتی را می‌بینم که در حال صعود است.» [زمهر افروخته، سید علی تهرانی ص111]


+پاسخ مفصل :

روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از فرزند شهید آیت‌الله قدوسی(نوه مرحوم علامه طباطبایی) در واکنش به ادعاهایی مبنی براینکه مرحوم علامه طباطبایی پس از شنیدن اخبار شهادت برخی چهره‌های انقلاب گفته است: «اسلام، شهید انقلاب است» نامه ای از محمدحسین قدوسی را منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: مرحوم علامه طباطبایی از چند ماه قبل از ارتحال به دلیل کسالت شدید تحت مراقبت شدید بود و هیچ خبری از نوع شهادت‌ها و حوادث تلخ به ایشان داده نمی‌شد و میهمانانی که نزد او می‌رفتند قبل از ورود توسط همسر علامه آگاه می‌شدند که هیچ خبری به ایشان داده نشده و نشود. حتی خبر شهادت مرحوم بهشتی که چند ماه قبل از این بود نیز به او داده نشد. همسر مرحوم علامه (اکنون زنده است و) چندی قبل در مصاحبه‌ای این مساله را اعلام کرده است. بنابراین در عین احترام به گویندگان خبر و تصدیق مراتب دیانت و صداقت آنان، اصل خبر نمی‌تواند درست باشد.

مبانی فکری علامه طباطبایی(رض) در بعد نظری و نوع نگرش اجتماعی و سیاسی به اسلام، کاملاً با مبانی فکری امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی سازگاری دارد. بلکه در نگاهی عمیق‌تر، از آنجا که به تعبیر رهبر معظّم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای، «مبانی تئوریک انقلاب اسلامی آثار شهید مطهری است.» و بدون شک آثار شهید مطهری در حوزه مبانی اسلامی، شرح و بسط اندیشه های علامه طباطبایی در المیزان است، لذا باید علامه طباطبایی را فیلسوف اجتماعی پشتیبان انقلاب اسلامی دانست که بخش مهمّی از مبانی انقلاب اسلامی در آثار ایشان و یا متأثّر از ایشان و در آثار شاگردان ایشان (مانند شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی) تبیین گردیده است. به بیان دیگر انقلاب اسلامی همانگونه که در مقام ثبوت و تحقّق مرهون مجاهدات علمی و عملی رهبر فرزانه انقلاب، امام خمینی(ره) و شاگردان او(و البته مردم) است، در مقام اثبات و تبیین نیز(علاوه بر امام)، مرهون مجاهدت علمی علامه طباطبایی(رض) و شاگردان اوست.

در بعد نظریه سیاسی، علامه طباطبایی معتقد به اصل سیاست الهی و حکومت اسلامی و معتقد نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت و لزوم جهاد و مبارزه و فراهم کردن مقدّمات تشکیل حکومت اسلامی است. مبنایی که در اصل آن با امام خمینی(ره) و قاطبه فقهای شیعه اختلافی ندارد. علامه طباطبایی قوانین اسلام را دارای دو دسته ثابت و متغیر می‌دانند که قوانین متغیر برای اداره جامعه در شرایط مختلف و متکامل اجتماعی و ابزاری است در اختیار حکومت برای اداره جامعه. ایشان ولایت و سرپرستی یک قیّم و ولی را به حکم فطرت انسانی برای هر جامعه ای لازم می‌دانند و از این طریق لزوم حکومت اسلامی را اثبات نموده و تشکیل حکومت توسط پیامبر اکرم(ص) و تولّی امور اجتماعی را مویّد می آورند. و اختلاف در جانشینی پیامبر(ص) را نشان دهنده اجماع مسلمانان بر لزوم حکومت دینی و اختلاف آنان در مصداق ولی جامعه می دانند. از نگاه علامه «مساله ولایت یکی از مواد مشروعه شریعت است که مانند سایر موادّ مشروعه دینی برای همیشه در جامعه اسلامی باید زنده باشد.» و پیوسته این مقام باید با یک یا چند نفر اشتغال داشته باشد. و بحث در مورد شخص ولی غیر از ضرورت اصل مقام ولایت و حکومت بوده و با نبودن فرد خاصّ منصوب، مقام حکومت و ولایت از بین نمی رود. و الغای آن الغای فطرت است و الغای فطرت الغای اصل اسلامیت. علامه با توّجه به شرایط تقیّه در زمان شاه، در این مقاله خود که پیش از پیروزی انقلاب منتشر گردیده است، به ولایت فقیه به تفصیل نپرداخته و آن را به فقه موکول می کند. امّا تلویحاً بیان می‌کند که در عصر غیبت نیز ولایت و حکومت به عهده فقیه اصلح یعنی دارای تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع از اوضاع است. [علامه طباطبایی، بررسی های اسلامی، مقاله مساله ولایت و زعامت، ص 154-178]

علامه طباطبایی در المیزان نیز به نظریه ولایت فقیه صحّه می‌گذارد. از نظر ایشان «در صورتی که مردم برای انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند. بی شک چنین فقیهی علاوه بر مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود. زیرا منطقی و معقول نیست که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینه های انجام آن تکالیف را نداشته باشند. مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ [علامه طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص 207-211.]

آیت الله احمدی میانجی، از شاگردان علامه طباطبایی، در خاطرات خویش چنین می‌گویند: «علامه طباطبایی پس از قیام امام خمینی در برابر ستم و استکبار گفت: ایشان خیلی قاطع کلام خود را بر زبان جاری می‌نماید… فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امام خمینی تردید داشت یک بار که علامه به زیارت بارگاه قدس رضوی آمد درباره امام از وی سئوالاتی نمود علامه در جواب آن مرد مردد گفت: امام بر ملکوت مسلط است.» [خاطرات فقیه اخلاقی احمدی میانجی ص ۲۰۴؛]

آیت الله دوست محمّدی که از مبارزان انقلاب و از علاقه مندان و شاگردان همزمان امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(رض) است، نقل می‌کند که علامه طباطبایی «در مورد انقلاب و تشویق ما به اطاعت از امام و اطاعت از مراجع و انجام وظیفه و اعمال انقلابی و تبلیغ رفتن و فعالیت کردن. کاملاً تشویقمان می‌کردند.» ایشان همچنین بیان می‌کند که در طول مبارزات توسط رژیم شاه دستگیر می‌شوند و علامه طباطبایی برای آزادی ایشان تلاش می‌کنند. آیت الله دوست محمدی می‌گوید وقتی پس از آزادی محضر علامه رفتم ایشان «دعا فرمودند که شماها مأجور هستید و اسلام فقط این نیست که ما منبر برویم». علامه مبارزه علیه رژیم شاه را مصداق امر به معروف و جهاد می دانستند. آیت الله دوست محمدی می گوید علامه طباطبایی «تصریح کردند به این که فقط ما مسائل عادی مردم را بگوییم؟ اسلام امر به معروف دارد، نهی از منکر دارد. این جمله را من اولین بار از علامه شنیدم که فرمودند «جهاد، یکی از فروع امر به معروف و نهی از منکر است و قضا، یکی از فروع امر به معروف و نهی از منکر است. اصل امر به معروف و نهی از منکر است و این ها فروع امر به معروف اند.» [علامه] دعا کرد و اصلا فرمود که«ما غبطه می خوریم به شما… عین «غبطه» را ایشان به من فرمودند. آخر من نگران بودم که آیا ایشان از من خوشش می‌آید که این کار را کردم؟ اوّلش هم که رفتم یک کم خجالت کشیدم که نکند که یک وقتی ایشان بگوید که شما چه قدر تند هستید. بعد فرمودند که «ما به امثال شما جوان ها غبطه می‌خوریم.» در ادامه خیلی تواضع کرده فرمودند «ما هم غبطه می‌خوریم ولی خب ما عرضه اش را نداریم.» … وقتی که علامه دعا کردند و تشویقم کردند، حتی بیشتر از گذشته محبت فرمودند، بعد با آن لحن خاص فرمودند «احتیاط یک نفر طلبه به این است که کاری که حتی احتمال این باشد که بر خلاف رضای اسلام عندالله باشد، نکند. شما از مراجع معظم مشورت کنید و از اساتید و ببینید که آیت الله خمینی راضی‌اند به این کار یا نه؟» یعنی قریب به این مضمون. راضی‌اند یعنی که بدون اجازه ایشان کاری نکنید. عرض کردم چشم.» [مصاحبه رجانیوز با آیت الله دوست محمدی منتشر شده در 24 /8/94]

موضع گیری که مرحوم علامه در قبال شهادت نوه خودشان داشتند و از زبان دختر ایشان نقل شده است، با این شایعات مطرح شده تعارض دارد. خانم نجمه السادات طباطبایی در این زمینه چنین می‌گوید «پس از شهادت محمد حسن، پدرم به تهران آمد… پرسید: نجمه! من به تو چه بگویم ؟! گفتم: هیچ! شکر خدا !. فرمودند: احسنت. نه ایشان به روی خود آوردند و نه من! و فرمودند: «شکر خدا که اگر بچه ای به تو داده خوبش را داده است.» [جرعه های جانبخش ، ص123 ، زمهر افروخته ، سید علی تهرانی ص110]

همانگونه که در این مستند آمده است، مرحوم علامه طباطبایی(رض) که پیش از این نیز دامادشان آیت الله قدوسی دادستان کل کشور را در جریان بمب گذاری منافقان از دست داده بودند نه تنها سخنی منفی بر علیه انقلاب بیان نمی‌کنند بلکه دخترشان را دلداری می‌دهند و از اینکه خداوند چنین فرزندی که افتخار شهادت نصیبش شده است به او داده شکر گذاری می‌کند.

همچنین نقل شده است که مرحوم علامه در اواخر عمرشان می‌فرمودند: «راهی را که ما عمری با سختی ها و ریاضت ها رفتیم این جوان ها و شهیدان انقلاب اسلامی در یک شب سپری کردند» ایشان پس از فاجعه هفتم تیر ماجرایی دارند که به این صورت نقل شده است: پس از فاجعه هفتم تیر اطرافیان علامه – به علت کسالت و بیماری ایشان- تصمیم داشتند خبر شهادت شهید مظلوم بهشتی (از شاگردان علامه طباطبائی) را به ایشان نرسانند. در همان احوال یکی از اطرافیان علامه به اتاق ایشان می‌رود و علامه به وی می‌فرماید: «چه به من بگویید و چه نگویید من آقا بهشتی را می‌بینم که در حال صعود است.» [زمهر افروخته، سید علی تهرانی ص111]


منیع : مرکز پاسخگویی به شبهات


نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پاسخ به شبهات و بیان دستاوردها