-
۱۹
+متن شبهه یا سوال:
وهابی ها میگویند:
شیعیان مشرک اند چون به جای اینکه حاجات خودشان را از الله بخواهند از یک فرد مرده میخواهند، واقعا نمیخواد برید زیارت امام رضا و از او حاجت بخواید، فقط از الله بخواید همین، خدا در قرآن گفته: ادعونی استجب لکم …
مرا بخوانید تا پاسخ سما را بدهم…
لذا توسل شما شرک است
+پاسخ کوتاه :
ملاک حرام بودن بازی صرف شرط بندی و برد و باخت نیست.
هرگونه بازی برای آنکه حرام نباشد باید دو شرط در آن رعایت شود و صرفا در صورت عدم رعایت یکی از این دو شرط حرام می باشد:
1. بازی برای برد و باخت نباشد (قمار نباشد)
2. آلات بازی غالبا و عرفا در قمار استفاده نشود.
1. در ابتدا باید بیان نمود ما حاجات خود را از خدا میخواهیم، ولی نبی و امام را واسطه میکنیم که البته این کار را خود خدا به ما دستور داده است: سوره مائده/ آیه 35: اى مؤمنان! از خدا بترسید و برای رسیدن به او از وسیله کمک بگیرید.
و یا سوره یوسف آیه 97 و 98 که فرزندان حضرت یعقوب از او میخواهند برای آنها در پیشگاه خدا طلب بخشش کند و حضرت میپذیرد.
2. روایات معتبر از شیعه و سنی مثل روایت توسل عثمان بن حنیف به قبر رسول خدا که از حیث سندی نیز معتبر می باشد، نیز موجود است که دال بر توسل مینماید.
3. در توسل به غیر، از دلیل عقلانی میتوان به رجوع شخص مریض به طبیب اشاره کرد با توجه به اینکه خدا شافی است.
+پاسخ مفصل :
در ابتدا باید بیان نمود ما حاجات خود را از خدا میخواهیم، ولی نبی و امام را واسطه میکنیم که البته این کار را خود خدا به ما دستور داده است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ؛ اى مؤمنان! از خدا بترسید و برای رسیدن به او از وسیله کمک بگیرید.»
(مائده/ آیه 35)
و یا سوره یوسف آیه 97 و 98 که فرزندان حضرت یعقوب از او میخواهند برای آنها در پیشگاه خدا طلب بخشش کند و حضرت میپذیرد:
«قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ؛ گفتند اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم» (یوسف/ آیه ۹۷)
«قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است» (یوسف/ آیه ۹۸)
همچنین در قرآن بیان شده اگر پیامبر(ص) برای مردم استغفار کند خدا آنها را خواهد بخشید:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً؛ ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى کردند (و فرمان هاى خدا را زیر پا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى کردند، و پیامبر هم براى آنها استغفار مى کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند.» (نساء/ آیه 64)
در سوره منافقون خودداری از طلب استغفار از پیامبر را نشانه نفاق برشمرده است:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ؛ هنگامى که به آنان گفته شود: بیائید تا رسول خدا براى شما استغفار کند! سرهاى خود را (از روى کبر و غرور) تکان مى دهند؛ و آنها را مىبینى که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر مىورزند!» (منافقون/ آیه 5)
جالبتر این است که انور شاه کشمیری عالم بزرگ اهل سنت در شرحش بر صحیح بخاری و در «أبواب الاستسقاء» باب «باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قحطوا» حدیث سوّم باب روایتی را از انس بن مالک نقل میکند که عمر بن خطاب از عبّاس عموی پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم طلب باران کرد و گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّنَا فَتَسْقِینَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسْقِنَا؛ خدایا ما به واسطه پیامبرمان به سوی تو توسّل می جستیم و ما متوسّل میشویم به سوی تو بواسطه عموی پیامبرمان، پس ما را با باران سیراب کن»، [انس بن مالک می گوید: این کار را که انجام دادند و باران بارید]
(محمّد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق، ج2، ص27.)
کشمیری در ادامه میگوید: وعند الترمذی: «أن النبیَّ صلى الله علیه وسلّم عَلَّمَ أعرابیًا هذه الکلمات – وکان أعمى: اللهم إنی أتوجَّهُ إلیک بنبیکَ محمد نبی الرحمة …. ، إلى قوله: اللَّهُمَّ فشفِّعْهُ فیَّ»
(سنن الترمذی، محمّد بن عیسی الترمذی، تحقیق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی، بیروت، 1998م، ج5، ص461.)
، فثبت منه التوسُّلُ القولیُّ أیضًا. وحینئذٍ إنکار الحافظ ابن تَیْمِیَة تطاولٌ؛ ترمذی روایتی را نقل می کند که: «پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم اعرابی را در حالیکه نابینا بود به این کلمات تعلیم داد: «اللهم إنی أتوجَّهُ إلیک بنبیکَ محمد نبی الرحمة …. ، إلى قوله: اللَّهُمَّ فشفِّعْهُ فیَّ»
که از این روایت همچنین توسّل زبانی اثبات می شود [یعنی: همانطور که روایت انس بن مالک توسّل عملی را ثابت می کند روایت عثمان بن حنیف توسّل قولی را ثابت می کند] پس در این صورت انکار حافظ ابن تیمیه در مسأله توسّل کلام ناپسندی است.
(محمد انور شاه کشمیری، فیض الباری على صحیح البخاری، تحقیق: محمد بدر عالم المیرتهی، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1426ق، ج4، ص484.)
طبرانی در کتاب المعجم الکبیر از عثمان بنحنیف نقل میکند مردی به جهت خواستهای که داشت، مکرر نزد عثمان، خلیفه سوم، میرفت، اما عثمان به او توجهی نداشت، تا اینکه با عثمان بنحنیف ملاقات کرد و خواستهاش را با او در میان گذاشت. عثمان بنحنیف به او گفت وضو بگیر و به مسجد برو و دو رکعت نماز بگزار، سپس این دعا را بخوان:
«اللهم إنی أسألک وأتوجه إلیک بنبینا محمد(صلى الله علیه وسلم) نبی الرحمه، یا محمد إنی أتوجه بک إلى ربی فتقضی لی حاجتی»
سپس خواستهات را بگو. مرد رفت و همین کار را کرد، آنگاه به سوی خانه عثمان رفت. دربان بیرون آمد و دست او را گرفت و نزد عثمان بنعفان برد. عثمان او را احترام کرد و خواسته اش را بر آورد. سپس عثمان گفت من همین حالا به یاد خواسته تو افتادم و هرگاه خواستهای داشتی، نزد ما بیا.
(طبرانی، المعجم الکبیر، ج 9، ص31)
آنگاه مرد نزد عثمان بنحنیف رفت و از او تشکر کرد. عثمان بنحنیف گفت این سفارش از من نبود. روزی خدمت رسول خدا بودم، مرد نابینایی نزد ایشان آمد و از پیامبر خواست برای بازگشت بیناییاش دعا کند. پیامبر همین دستور را به او دادند. مرد نابینا پس از عمل به این دستور، در حالیکه چشمانش میدید، به ما ملحق شد.
سند این روایت بنا بر اذعان علمای اهلسنت، صحیح و خالی از اشکال است، مانند؛
طبرانی در کتاب المعجم الصغیر سه طریق و سند را برای این روایت ذکر میکند و درنهایت مینویسد: «والحدیث صحیح.»
(طبرانی، سلیمان بنأحمد، المعجم الصغیر، ج1، ص307.)
در آخر بیان یک دلیل عقلی از دلایل موجود خالی از لطف نمیباشد؛
در توسل به غیر، از دلیل عقلانی میتوان به رجوع شخص مریض به طبیب اشاره کرد با توجه به اینکه خدا شافی است.
منیع : مرکز پاسخگویی به شبهات