-
۴۱
+متن شبهه یا سوال:
چرا اسلام با آزادی مطلق انسان مخالف است؟
+پاسخ کوتاه :
اسلام مخالف «آزادی مطلق» نیست، بلکه این عقل و روابط اجتماعیِ انسان است که منکر و نفی کننده «آزادی مطلق» است. چرا که «آزادی مطلق» از جهت روابط اجتماعی، اساسا امکان ظهور و بروز ندارد.
«آزادی مطلق» یعنی اینکه «هرکسی» «هرکاری» که خواست، انجام دهد. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی است، طبیعتا آزادی مطلق هرکسی، تجاوز به آزادی و حقوق دیگران و محدود کننده یک «آزادی مطلق» دیگر است!
پس نتیجه اینکه «آزادی مطلق» نه یک «ممنوع شرعی»، بلکه یک «محال عقلی» است.
+پاسخ مفصل :
قبل از پاسخ به این سئوال، باید محدوده دو مقوله از آزادی را روشن کرده و درباره آن سخن بگوییم تا پس از آن بتوانیم در مورد نظر اسلام در این موارد و خصوصا «آزادی مطلق» اظهار نظر کنیم. این دو مقوله، بحث «آزادی» و «آزادی مطلق» است.
1ـ آزادی از منظر اسلام: در بحث آزادی باید گفت، اسلام نه تنها مخالف با آزادی نیست، بلکه شعار اصلی آن، آزادی است. «لااله الاالله» که شعار اصلی اسلام است، در بخش اولش ـ لا اله ـ قرار گرفتن انسان تحت هرگونه قید و بندگی و ظلم را نفی می کند. «لااله» یعنی بنده هیچ قدرتی نباش.
شهید مطهری در این زمینه مینویسد:
«ما کلمه «ایمان» را زیاد شنیدهایم. از ایمان فقط جنبه تسلیمش را مىدانیم در صورتى که قرآن هرگز ایمانى را که فقط تسلیم باشد و در کنار آن تسلیم، عصیان و تمرد ـ نسبت به غیر خدا و هرچیزی که آزادی انسان از بندگی دیگران را نفی نکند ـ نباشد نمىپذیرد». (مجموعه آثار شهید مطهری/ج25/ص133)
پس اسلام، مخالف آزادی انسان نبوده، بلکه به دنبال احیای آزادی های سلب شده و بازگرداندن کرامت لگدکوب شده انسان است. امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید:
«لَنْ تُقَدَّسَ امَّةٌ حَتّى یُؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِىِّ غَیْرَ مُتَعْتِع ـ هیچ امتی به رستگاری و خوشبختی نمیرسد مگر اینکه حق ضعیف، بدون لکنت و مشکل، از قوی ستانده شود». (نامه امیرالمومنین به مالک اشتر)
زمانی که اسلام، اینگونه شعار «آزادی» سر میداد و مبانی آزادی حقیقی و پاسداشت کرامت انسانی را تئوریزه میکرد، صحبتی از آزادی در دیگر نقاط جهان نبود. اوج تمدن و پیشرفت آن روزگار متعلق به ایران بود که در آن، عموم مردم حتی آزادی در آموختن هم نداشتند. اما اسلام نه تنها شعار «آزادی» و «آزادی خواهی» را سر دست گرفت، بلکه در عمل به آن هم پیشگام شد. در حکومت امیرالمومنین که نمونه کامل حاکمیت اسلام است، آزادی موج میزند. کسانی مثل طلحه و زبیر و حتی خوارج، که به آن حضرت انتقاد دارند و حاضر به بیعت نیستند، کاملا در تمام شئون اجتماعی آزادند، بدون اینکه کسی متعرض به آنها بشود. نه حقوقی از آنها سلب شد و نه مال و جانشان تهدید. و این تا زمانی بود که مانعی برای آزادی و امنیت دیگران به وجود نیاورده بودند، که در آن هنگام هم، پاسداشت «آزادی انسان»، برخورد با مخلان امنیت عمومی و «آزادی انسان» بود. … وعلی علیه السلام در این راه تا پای جان ایستاد. پس اسلام، نه تنها مخالف با آزادی نیست بلکه در پی آن و نظریه پرداز آزادی است.
2ـ آزادی مطلق: در باب آزادی مطلق هم باید بگوییم، اسلام مخالف «آزادی مطلق» نیست، بلکه این عقل و روابط اجتماعیِ انسان است که منکر و نفی کننده «آزادی مطلق» است. چرا که «آزادی مطلق» از جهت روابط اجتماعی، اساسا امکان ظهور و بروز ندارد. «آزادی مطلق» یعنی اینکه «هرکسی» «هرکاری» که خواست، انجام دهد. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی است، طبیعتا آزادی مطلق هرکسی، تجاوز به آزادی و حقوق دیگران و محدود کننده یک «آزادی مطلق» دیگر است! جان لاک دانشمند انگلیسی و پدر «فلسفه تجربه گرایی جدید» در همین زمینه معتقد است:
«انسانها تابع قانون عقلی هستند که به همهی انسانها میآموزد که هیچکس نباید به زندگی، سلامت، آزادی و مالکیت دیگری صدمهای برساند»
پس نتیجه اینکه «آزادی مطلق» نه یک «ممنوع شرعی»، بلکه یک «محال عقلی» است.
منیع : مرکز پاسخگویی به شبهات